
هاتف اصفهانی
شمارهٔ ۱۷
۱
حیف از هدیه آن گل رعنا
که پری چهره بود و حور سرشت
۲
حیف از آن تازه گل که بر شاخش
دست گلچین روزگار نهشت
۳
از حریرش لباس بود آخر
بسترش خاک گشت و بالین خشت
۴
رشتهٔ عمر آن یگانه گهر
گردش چرخ بین چگونه برشت
۵
بود تا مزرع جهانش جای
تخم خیرات جاودانی کشت
۶
همه نیکی گزید و نیکی کرد
آری از خوب برنیاید زشت
۷
الغرض چون ازین جهان خراب
سوی گلزار خلد رفت نوشت:
۸
هاتف خستهدل به تاریخش
از جهان هدیه شد به سوی بهشت
نظرات