هاتف اصفهانی

هاتف اصفهانی

شمارهٔ ۲

۱

از محمدعلی آن گلبن بی‌خار افسوس

که ز دنیا به جوانی به سوی عقبی شد

۲

رفت ناگاه ازین گلشن و ناچید گلی

از جفای فلکش خار اجل برپا شد

۳

شد جوان زین چمن و پیر و جوان را ز غمش

خون دل دم بدم از دیدهٔ خون پالا شد

۴

چرخ دوری زد و شد اختری از خاک بلند

ناگه از دور دگر باز سوی غبرا شد

۵

موجی این بحر زد و گوهری آمد بیرون

ناگه از موج دگر باز سوی دریا شد

۶

روحش آن سدره نشین طایر در تن محبوس

پرفشان زین قفس تنگ سوی طوبی شد

۷

چون ازین غمکده آهنگ جنان کرد ز شوق

مرغ روحش سوی آن روضهٔ روح‌افزا شد

۸

خامه بر لوح مزارش پی تاریخ نوشت

که محمدعلی افسوس که از دنیا شد

تصاویر و صوت

نظرات