هاتف اصفهانی

هاتف اصفهانی

شمارهٔ ۲۴

۱

صد هزار افسوس کز بی‌مهری گردون نهاد

آفتاب عمر یوسف میرزا رو در زوال

۲

ماه اوج عزت از دور سپهر بی‌درنگ

ناگه از اوج شرف رو کرد در برج و بال

۳

شد نهان در تیره خاک آن قیمتی گوهر که بود

درة التاج سیادت قرة العین کمال

۴

طعمهٔ گرگ اجل شد یوسف رویش چو بدر

وز غمش شد پشت یعقوب فلک خم چون هلال

۵

مرغ روح لامکان سیرش ازین تنگ آشیان

پر فشان سوی گلستان جنان بگشود بال

۶

بود از رخسار و قامت غیرت گل رشک سرو

حیف از آن نورسته گل افسوس از آن نازک نهال

۷

شد گلی ناچیده در باغ جنان و ماتمش

بیخت بر فرق جهان خاک غم و گرد ملال

۸

چون به شوق گلشن خلد برین زین مرحله

خیمهٔ اجلال بیرون زد به عزم ارتحال

۹

عقل با هاتف پی تاریخ سال رحلتش

گفت بیرون از جهان شد یوسف مصر جلال

تصاویر و صوت

نظرات