
هاتف اصفهانی
شمارهٔ ۲۸
۱
آه که از جور فلک شد به باد
تازه گل خرم باغ جهان
۲
آه که بر خاک هلاک اوفتاد
سرو سهی قامت این بوستان
۳
رفت محمدعلی آن تازه گل
در چمن دهر به باد خزان
۴
حیف از آن گوهر یکتا که کرد
جا به دل خاک ازین خاکدان
۵
حیف از آن کوکب رخشان که ساخت
دور سپهرش ز نظرها نهان
۶
چون به جوانی ز جهان خراب
گشت روان سوی ریاض جنان
۷
هاتف دلخسته که در ماتمش
داشت شب و روز خروش و فغان
۸
گفت به تاریخ که سوی جنان
رفت محمدعلی نوجوان
نظرات