
هاتف اصفهانی
شمارهٔ ۹
۱
خان احمد دون کز ستم و ظلم پیاپی
بر خلق رساندی الم و رنج دمادم
۲
آن فتنهٔ عالم که ز ظلم و ستمش بود
بس سینه پر از آتش و بس دیده پر از نم
۳
نزدیک به آن شد که زهم ریزد و پاشد
از فتنهٔ او سلسلهٔ عالم و آدم
۴
صد شکر که شد کشته به خواری و ز قتلش
پر گشت ز شادی دل خلقی، تهی از غم
۵
چون بهر مکافات و سزای عمل خویش
بربست به آهنگ سقر رخت ز عالم
۶
بودم پی تاریخ که پیر خردم گفت
بنویس که خان احمد دون شد به جهنم
نظرات