
همام تبریزی
شمارهٔ ۱۰۴
۱
چون قامت تو سروی در بوستان نروید
چون عارض تو یک گل در گلستان نروید
۲
گر باد بوی زلفت گرد چمن برآرد
یک برگ گل ز شاخی بی بوی جان نروید
۳
تا وصف چشم مستت گویند پیش نرگس
از خاک تیره سوسن بی صد زبان نروید
۴
گل گر دهان گشاید بی باد رویت او را
رخساره لعل نبود گر در دهان نروید
۵
بر هر زمین که افتد عکسی ز چهره تو
جز لاله برنیاید جز ارغوان نروید
۶
در خاک گر بمالم رخسار زرد خود را
زان خاک تا قیامت جز زعفران نروید
۷
ز اشکم گیه بروید از اقامت تو یک شب
بر جویبار چشمم سرو روان نروید
۸
از جویبار وصلت یک گل نچیدهام من
گویی ندید چشمم یا در جهان نروید
نظرات
کاربر سیستمی