همام تبریزی

همام تبریزی

شمارهٔ ۱۱۴

۱

زهی شمایل موزون و قد دلبندش

که هر که دید رخش گشت آرزومندش

۲

گر او در آینه و آب ننگرد زین پس

کسی نشان ندهد در زمانه مانندش

۳

در آن نفس که لبش در حدیث می‌آید

روان همی‌شود آب حیات از قندش

۴

چو باغبان به قدش بنگرید هر سروی

که دید بر لب جویی ز بیخ برکندش

۵

تو آن سعادت بند قباش می‌بینی

که هست با قد او سال و ماه پیوندش

۶

به خون لعل چنان تشنه‌ام که نتوان گفت

ز رشک آن که زند دست در کمربندش

۷

دریغ دیده مسکین من که چشم حسود

ز روز وصل به شب‌های دوری افکندش

۸

کنون که چشم من از روی دوست دور افتاد

مگر به ماه کنم گاه گاه خرسندش

۹

وگر همام نگیرد قرار پس تدبیر

بود مطالعه طلعت خداوندش

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
کاربر سیستمی
۱۴۰۰/۰۴/۰۱ - ۱۱:۵۸:۱۹
تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده تغییر مصرع ۵ از «در ان نفس که لبش در حدیث می آید» به «در آن نفس که لبش در حدیث می‌آید» تغییر مصرع ۶ از «روان همی شود آب حیات از قندش» به «روان همی‌شود آب حیات از قندش» تغییر مصرع ۷ از «چو باغبان به قدش بنگرید هرسروی» به «چو باغبان به قدش بنگرید هر سروی» تغییر مصرع ۸ از «که دید بر لب جویی ز بیخ بر کندش» به «که دید بر لب جویی ز بیخ برکندش» تغییر مصرع ۹ از «تو آن سعادت بند قباش می بینی» به «تو آن سعادت بند قباش می‌بینی» تغییر مصرع ۱۱ از «به خون لعل چنان تشنهام که نتوان گفت» به «به خون لعل چنان تشنه‌ام که نتوان گفت» تغییر مصرع ۱۲ از «زرشک آن که زند دست در کمر بندش» به «ز رشک آن که زند دست در کمربندش» تغییر مصرع ۱۴ از «از روز وصل به شب های دوری افکندش» به «ز روز وصل به شب‌های دوری افکندش»