
همام تبریزی
شمارهٔ ۱۱۷
۱
برو با ما صلاح و زهد مفروش
که من پندت نخواهم کرد در گوش
۲
ملامت آتش دل میکند تیز
به آتش کی نشیند دیگ را جوش
۳
شما را سلسبیل و حوض کوثر
مرا آب حیات از چشمه نوش
۴
مرا امروز با سر عشقبازیست
که در پای خیالت داشتم دوش
۵
من خاکی که باشم کآسمان را
همیزیبد مه تابان در آغوش
۶
اگر سر خاک پایت را بشاید
کشیدن بار باشد بر سر دوش
۷
شکایت داشتم از دوست بسیار
چو آمد شد حکایتها فراموش
۸
نظر کردن به رویت چون توانم
که چون بویی شنیدم رفتم از هوش
۹
به گویایی نشد کس محرم دوست
قناعت کن به بینایی و مخروش
۱۰
همام افسانه عشقش مکن فاش
زفان حال خود گوید که خاموش
تصاویر و صوت

نظرات
۲۴۶
کاربر سیستمی