
همام تبریزی
شمارهٔ ۱۳۱
۱
چشم خود را دوست میدارم که رویش دیدهام
عاشقم بر گوش خود کآواز او بشنیدهام
۲
ای حریفان من در این مذهب نه امروز آمدم
عشق او در مجلس روحانیان ورزیدهام
۳
چون سماع عاشقانش گرم شد روز الست
من به پهلو زان جهان تا این جهان گردیدهام
۴
عالم صورت حجاب روی معشوق من است
پرتوی از حسن تو در روی خوبان دیدهام
۵
سرو را گفتم چرا میلرزی از باد صبا
گفت دارد بوی او از بوی او لرزیدهام
۶
در گلستان یار ما وقت سحر چون میگذشت
گفت گل انصاف من بر روی خود خندیدهام
۷
مشک را بر بوی زلفش بر گریبان بستهام
لاله و گل را به یاد رنگ او بوییدهام
نظرات
علیرضا
کاربر سیستمی