
همام تبریزی
شمارهٔ ۱۳۹
۱
کجا روم که کمند تو میکشد بازم
ضرورت است که با دیگری نمیسازم
۲
چه میکنم به هوای دگر که مرغ توام
بدین طرف به طرب جان خویش در بازم
۳
کبوتری که ز شهر تو نامهای آرد
به گرد کوی تو بادا همیشه پروازم
۴
همیکشم سر خود سال و ماه بر گردن
بدان امید که در خاک پایت اندازم
۵
اگرچه بی غم عشقت نبودهام نفسی
میان همنفسان برنیامد آوازم
۶
شبی حدیث تو را با صبا همیگفتم
به شرط آن که نگوید به هیچ کس رازم
۷
گشاد راز مرا وین سخن برون افتاد
دگر سخن بر نامحرمان نپردازم
۸
دریغ نام تو باشد به هر زبان ور نه
مرا چه غم که نه امروز عشق میبازم
۹
همام در نظر دشمنان همین گوید
بلا چو میکشم از بهر دوست مینازم
تصاویر و صوت

نظرات
کاربر سیستمی