همام تبریزی

همام تبریزی

شمارهٔ ۱۵۴

۱

تازه شود حیات ما چون بگشاید او دهن

بوی گل است یا نفس آب حیات یا سخن

۲

از نفسش مشام ما نافه مشک می‌شود

شاید اگر برون بری مجمر عود از انجمن

۳

گر به چمن در آید او یاد نیاورد کسی

با حرکات قامتش جنبش سرو و نارون

۴

باد غبار کوی او برد سحر به بوستان

چون بشنید بوی او گل بدرید پیرهن

۵

زان عرقی که می‌کند شرم ز عارضش روان

آب نماند قطره را بر ورق گل و سمن

۶

باد چو بوی زلف او داد به خاک کوی او

تاجر از این زمین برد مشک به جانب ختن

۷

جان به لب تو داده‌ام پیش تو سر نهاده‌ام

شمعی و شاهدان لگن جانی و دیگران بدن

۸

جان من شکسته کی در نظر آوری تو چون

زلف تو را هزار جان هست به زیر هر شکن

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
کاربر سیستمی
۱۴۰۰/۰۴/۰۱ - ۱۱:۵۸:۳۰
تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده تغییر مصرع ۱ از «پور تازه شود حبات ما چون بگشاید او دهن» به «تازه شود حیات ما چون بگشاید او دهن» تغییر مصرع ۳ از «از نفسش مشام ما نافه مشک میشود» به «از نفسش مشام ما نافه مشک می‌شود» تغییر مصرع ۹ از «زان عرقی که می کند شرم ز عارضش روان» به «زان عرقی که می‌کند شرم ز عارضش روان» تغییر مصرع ۱۲ از «تاجر ازین زمین برد مشک به جانب ختن» به «تاجر از این زمین برد مشک به جانب ختن» تغییر مصرع ۱۳ از «جان به لب تو داده ام پیش تو سر نهاده ام» به «جان به لب تو داده‌ام پیش تو سر نهاده‌ام» تغییر مصرع ۱۶ از «زلف تورا هز ارجان هست به زیر هرشکن» به «زلف تو را هزار جان هست به زیر هر شکن»