همام تبریزی

همام تبریزی

شمارهٔ ۱۸۹

۱

ای نسیم سحری هیچ سر آن داری

کز برای دل من روی به جانان آری

۲

پیش آن جان و جهان عرض کنی بندگیم

باز بر لوح دلش نقش وفا بنگاری

۳

ور مجالی بودت گو که فلان می‌گوید

به خدا می‌دهمت عهد نگه میداری

۴

گر چه دورم مکن ای دوست فراموش مرا

دوست آن است که در هجر نماید یاری

۵

گیرد آن گل که گلابش چکد از غایت شرم

حیف باشد که تو هر خار و خسی بگذاری

۶

خاک پای تو شوم گر گل رخسارۀ خویش

به همان آب و طراوت به رهی بسپاری

۷

چشم بد دور از آن برگ گل و نرگس مست

که بود با خردش فعل می گلناری

۸

با خیال تو به سر می‌برم ایام فراق

نیستم بی تو نه در خواب و نه در بیداری

۹

هست امیدم که دهد عمر امان تا یابم

از وصال تو به اقبال تو برخورداری

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
کاربر سیستمی
۱۴۰۰/۰۴/۰۱ - ۱۱:۵۸:۴۰
تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده تغییر مصرع ۵ از «اور مجالی بودن گو که فلان می گوید» به «ور مجالی بودت گو که فلان می‌گوید» تغییر مصرع ۶ از «به خدا میدهمت عهد نگه میداری» به «به خدا می‌دهمت عهد نگه میداری» تغییر مصرع ۱۱ از «خاک پای تو شوم گر گل رخسار خویش» به «خاک پای تو شوم گر گل رخسارۀ خویش» تغییر مصرع ۱۳ از «چشم بددور از ان برگ گل و نرگس مست» به «چشم بد دور از آن برگ گل و نرگس مست» تغییر مصرع ۱۴ از «که بود با خردش فعله می گلناری» به «که بود با خردش فعل می گلناری» تغییر مصرع ۱۵ از «با خیال تو به سر می برم ایام فراق» به «با خیال تو به سر می‌برم ایام فراق» تغییر مصرع ۱۷ از «هست امیدم که دهد عمر امان تا با بم» به «هست امیدم که دهد عمر امان تا یابم»