
همام تبریزی
شمارهٔ ۱۹
۱
حسنت چو اشتیاق دلم بینهایت است
وز عاشقان فراغت یارم به غایت است
۲
با چشم مست و زلف پریشان نهادِ او
همرنگ میشویم چه جای کنایت است
۳
عارف ز حال گوید و عالم ز دیگران
ما و حدیث عشق تو کانها حکایت است
۴
چشم تو راست کرد به دل تیر غمزه را
شادم که التفات دلیل عنایت است
۵
دل از میان ظلمت مویت نگاه کرد
روی تو دید گفت امید هدایت است
نظرات
کاربر سیستمی