همام تبریزی

همام تبریزی

شمارهٔ ۱۹۶

۱

به یک کرشمه توانی که کار ما سازی

ولی به چارۀ بیچارگان نپردازی

۲

در آرزوی خیالت غلام خوابم من

خنک کسی که تواش همنشین و همرازی

۳

عیار مهر تو یک ذره کم نگردانم

اگر به بوته عشقم چو سیم بگدازی

۴

چو ما به دیدن رویت ز دور خرسندیم

نسیم با سر زلفت چرا کند بازی

۵

به دست باد صبا زلف خویش باز مده

که هست عادت آن هرزه‌گرد غمازی

۶

مکن تفرج سرو سهی همان خوشتر

که عشق با قد و بالای خویشتن بازی

۷

به گل بگو که ز رویم خجل نمی‌گردی

که در میان ریاحین به حسن می‌نازی

۸

پیام ده سوی بلبل که با وجود همام

روا بود که سخن‌های عشق پردازی

۹

همام را سخن دل فریب و شیرین است

ولی چه سود که بیچاره نیست شیرازی

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
کاربر سیستمی
۱۴۰۰/۰۴/۰۱ - ۱۱:۵۸:۴۴
تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده تغییر مصرع ۲ از «ولی به چارهٔ بیچارگان نپردازی» به «ولی به چارۀ بیچارگان نپردازی» تغییر مصرع ۱۰ از «که هست عادت آن هرزه گرد غمازی» به «که هست عادت آن هرزه‌گرد غمازی» تغییر مصرع ۱۳ از «به گل بگو که ز رویم خجل نمی کردی» به «به گل بگو که ز رویم خجل نمی‌گردی» تغییر مصرع ۱۴ از «که در میان ریاحین به حسن می نازی» به «که در میان ریاحین به حسن می‌نازی» تغییر مصرع ۱۶ از «روا بود که سخنهای عشق پردازی» به «روا بود که سخن‌های عشق پردازی»
user_image
جهن یزداد
۱۴۰۱/۰۳/۲۱ - ۲۱:۳۴:۲۳
ای جان میگوید همام را سخن دلفریب و شیرین  هست ولی چه سود که بیچاره نیست شیرازیهمام  جان  چه کنیم این سعدی چیزی برای کسی نگذاشته در غزل  وگرنه تو بسیار بزگی -