همام تبریزی

همام تبریزی

شمارهٔ ۲۰۴

۱

کو جوانی تا فدای عشق خوبان کردمی

بار دیگر عمر خود در کار ایشان کردمی

۲

کاشکی بر جای هر مویی دلی بودی مرا

تا بر آن زلف عبیرافشان دل افشان کردمی

۳

کاشکی من باغبان گلستانش بودمی

تا دهان بخت را چون غنچه خندان کردمی

۴

گر میسر می‌شدی چشم مرا دیدار دوست

کی نظر در چشمه خورشید تابان کردمی

۵

با سگان کوی او بر خاک اگر بنشستمی

کافرم گر آرزوی تخت سلطان کردمی

۶

شیوه مردان نباشد عشق پنهان باختن

ورنه من ز اغیار حال خویش پنهان کردمی

۷

در جوانی عشق‌بازی‌ها فراوان کرده‌ام

گر به پیری طاقتم بودی دو چندان کردمی

۸

گر بر دلدار ره بودی دلم را چون همام

جان به روز عید وصل دوست قربان کردمی

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
کاربر سیستمی
۱۴۰۰/۰۴/۰۱ - ۱۱:۵۸:۴۶
تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده تغییر مصرع ۴ از «تا بران زلف عبیر افشان دل افشان کردمی» به «تا بر آن زلف عبیرافشان دل افشان کردمی» تغییر مصرع ۷ از «گر میسر میشدی چشم مرا دیدار دوست» به «گر میسر می‌شدی چشم مرا دیدار دوست» تغییر مصرع ۱۲ از «ورنه من زاغیار حال خویش پنهان کردمی» به «ورنه من ز اغیار حال خویش پنهان کردمی» تغییر مصرع ۱۳ از «در جوانی عشق بازی ها فراوان کرده ام» به «در جوانی عشق‌بازی‌ها فراوان کرده‌ام»