همام تبریزی

همام تبریزی

شمارهٔ ۲۱۵

۱

اثر لطف خدایی که چنین زیبایی

تا تو منظور منی شاکرم از بینایی

۲

نیست ما را شب وصل تو میسر زیرا

که شب تیره شود روز چو رخ بنمایی

۳

چون خیال تو ز پیشم نفسی خالی نیست

شرمم آید که شکایت کنم از تنهایی

۴

در مه و مهر به یاد تو نظر می‌کردم

غیرتم گفت به چشمم که زهی هر جایی

۵

لایق منصب حسنت نبود گر گویم

که چو خورشید جهان‌گیر و جهان‌آرایی

۶

گر به رنگ گل رخسار تو بودی خورشید

همچو یاقوت نمودی فلک مینایی

۷

با مشام تو لب خوش نفست همنفس است

مجمر و عود نه و عطر همی‌آسایی

۸

در حدیث تو که جانی‌ست روان شیرینی

بیش از آن است که گویم شکری میخایی

۹

سخنت را همه گوشیم و ز ذوق سخنت

گوش بی‌هوش نداند که چه می‌فرمایی

۱۰

سخنی لایق وصفت ز زبان می‌طلبم

ای دریغا که وفا می‌نکند گویایی

۱۱

مهرورز تو همام است زهی حسن و کرم

تازه شد در دل پیرم هوس برنایی

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
کاربر سیستمی
۱۴۰۰/۰۴/۰۱ - ۱۱:۵۸:۵۰
تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده تغییر مصرع ۲ از «تاتو منظور منی شاکرم از بینایی» به «تا تو منظور منی شاکرم از بینایی» تغییر مصرع ۷ از «در مه و مهر به یاد تو نظر می کردم» به «در مه و مهر به یاد تو نظر می‌کردم» تغییر مصرع ۱۰ از «که چو خورشید جهان گیر و جهان آرایی» به «که چو خورشید جهان‌گیر و جهان‌آرایی» تغییر مصرع ۱۴ از «مجمر و عود نه و عطر همی آسایی» به «مجمر و عود نه و عطر همی‌آسایی» تغییر مصرع ۱۵ از «در حدیث تو که جانی ست روان شیرینی» به «در حدیث تو که جانی‌ست روان شیرینی» تغییر مصرع ۱۶ از «بیش از ان است که گویم شکری میخایی» به «بیش از آن است که گویم شکری میخایی» تغییر مصرع ۱۷ از «سخنت را همه گوشیم و زندق سخنت» به «سخنت را همه گوشیم و ز ذوق سخنت» تغییر مصرع ۱۸ از «گوش بیهوش نداند که چه می فرمایی» به «گوش بی‌هوش نداند که چه می‌فرمایی» تغییر مصرع ۱۹ از «سخنی لایق وصفت ز زبان می طلبم» به «سخنی لایق وصفت ز زبان می‌طلبم» تغییر مصرع ۲۰ از «ای دریغا که وفا می نکند گویایی» به «ای دریغا که وفا می‌نکند گویایی» تغییر مصرع ۲۱ از «مهرورز توهمام است زهی حسن و کرم» به «مهرورز تو همام است زهی حسن و کرم» تغییر مصرع ۲۲ از «تازه شد در دل پیرم هوس بر نایی» به «تازه شد در دل پیرم هوس برنایی»