همام تبریزی

همام تبریزی

شمارهٔ ۳۰

۱

تو سلطانی و خورشیدت غلام است

نظر جز بر چنین صورت حرام است

۲

ورای حسن در روی تو چیزی‌ست

نمی‌داند کسی کان را چه نام است

۳

اگر جان را بهشتی در جهان هست

تویی از نیکوان دیگر کدام است

۴

به زیر لب سلامی کرده‌ای دوش

همه منزل سلام اندر سلام است

۵

که باشم من که هم‌راز تو باشم

کلامی زان لبت ما را تمام است

۶

چه می خورده‌ست چشم نیم مستش

که او را خواب مستی بر دوام است

۷

اگر عاشق به ترک سر نگوید

هنوز اندر سرش سودای خام است

۸

بماند سال‌ها چون جان نماند

تمنایی که در جان همام است

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
کاربر سیستمی
۱۴۰۰/۰۴/۰۱ - ۱۱:۵۸:۰۴
تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده تغییر مصرع ۳ از «ورای حسن در روی تو چیزی ست» به «ورای حسن در روی تو چیزی‌ست» تغییر مصرع ۴ از «نمیداند کسی کان را چه نام است» به «نمی‌داند کسی کان را چه نام است» تغییر مصرع ۷ از «به زیر لب سلامی کرده ای دوش» به «به زیر لب سلامی کرده‌ای دوش» تغییر مصرع ۹ از «که باشم من که همراز تو باشم» به «که باشم من که هم‌راز تو باشم» تغییر مصرع ۱۱ از «چه می خورده ست چشم نیم مستش» به «چه می خورده‌ست چشم نیم مستش» تغییر مصرع ۱۵ از «بماند سال ها چون جان نماند» به «بماند سال‌ها چون جان نماند»