همام تبریزی

همام تبریزی

شمارهٔ ۳۶

۱

شب دراز که مانند زلف یار من است

چو زلف یار به دست است، کار کار من است

۲

ز روزگار همین یک دم است حاصل من

که کارساز دلم یارِ سازگار من است

۳

نخواهم آخرِ این شب ولی چه شاید کرد

که کارها همه بیرون ز اختیار من است

۴

چو صبح پرده‌دری می‌کند شکایت‌ها

همی‌کنم بر آن کس که غمگسار من است

۵

میان فصل زمستان تو چون بهار منی

میان خانه گلستان و لاله‌زار من است

۶

به هیچ رنگ ز دستش نمی‌توانم داد

ضرورت است که نقش خوشش به کار من است

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
بی نشان
۱۳۹۹/۱۲/۱۱ - ۱۱:۰۷:۲۳
سلام و عرض ادب که کارساز دلم یار سازگار من است .....
user_image
کاربر سیستمی
۱۴۰۰/۰۴/۰۱ - ۱۱:۵۸:۰۵
تغییرات حاصل از پردازش تصحیحات ارسالی آقای پدرام شعبان‌زاده تغییر مصرع ۲ از «چو زلف یار به دست است کار کار من است» به «چو زلف یار به دست است، کار کار من است» تغییر مصرع ۴ از «که کار ساز دلم بار ساز گار من است» به «که کارساز دلم یارِ سازگار من است» تغییر مصرع ۵ از «نخواهم آخر این شب ولی چه شاید کرد» به «نخواهم آخرِ این شب ولی چه شاید کرد» تغییر مصرع ۷ از «چو صبح پرده دری می کند شکایت ها» به «چو صبح پرده‌دری می‌کند شکایت‌ها» تغییر مصرع ۸ از «همی کنم بر آن کس که غم گسار من است» به «همی‌کنم بر آن کس که غمگسار من است» تغییر مصرع ۱۰ از «میان خانه گلستان و لاله زار من است» به «میان خانه گلستان و لاله‌زار من است» تغییر مصرع ۱۱ از «به هیچ رنگی ز دستش نمی توانم داد» به «به هیچ رنگ ز دستش نمی‌توانم داد»