
همام تبریزی
شمارهٔ ۵۵
۱
روی زیبا چون تماشا را به گلزار آورد
شاخ گل را شرم بادا گر گلی بار آورد
۲
گر صبا از زلف او بویی به سوی چین برد
مشک را در نافۀ آهو به ز نهار آورد
۳
کار، بوی زلف او دارد که هنگام صبوح
عاشقان را بی سماع و باده در کار آورد
۴
گر بیفشاند سر زلف پریشان صبحگاه
باد پیش عاشقان عنبر به خروار آورد
۵
ور نگارد صورتش نقاش در بتخانهای
هربتی نزدیک رویش سجده صد بار آورد
۶
سوی زلفش میفرستادم صبا را تا مگر
پیش ما پیغامی از دلهای افگار آورد
۷
نی خیال است این صبا گر بگذرد بر زلف او
حلقه زلفش صبا را هم گرفتار آورد
۸
چشم مستش تا کند بنیاد عقل و دین خراب
زاهدان را مست و لا یعقل به بازار آورد
۹
گر همام از چشم مستش بیخبر گردد رواست
چشم مستش بیخودی در عقل هشیار آورد
نظرات
۲۴۶
کاربر سیستمی