
همام تبریزی
شمارهٔ ۵۶
۱
جان را به جای جانی جای تو کس نگیرد
مهر تو زنده ماند روزی که تن بمیرد
۲
هر درد را علاجی بنوشتهاند یارا
دردی که هست ما را درمان نمیپذیرد
۳
ای دوستان ملامت کمتر کنید ما را
با خستگان هجران افسانه درنگیرد
۴
پروانه چون بسوزد آخر خلاص یابد
بیچاره آن که دایم میسوزد و نمیرد
۵
گفتم مگر صبوری کار همام باشد
دل را به هیچ وجهی زان رخ نمیگزیرد
نظرات
کاربر سیستمی