
همام تبریزی
شمارهٔ ۷۲
۱
نظرها محرم رویت نبودند
به مشتاقان نموداری نمودند
۲
چو بر آب و گل آمد عکس رویت
دری از حسن بر عالم گشودند
۳
زگل گلهای گوناگون برآمد
که دلها از لطافت میر بودند
۴
ز عشق هر گلی صد بلبل مست
به دستانها زبانها میگشودند
۵
اثر نگذاشت ز ایشان غیرت عشق
تو پنداری که خود هرگز نبودند
۶
همام افسانهگوی دوستان است
که این افسانه گفتند و شنودند
نظرات
کاربر سیستمی