
همام تبریزی
شمارهٔ ۷۸
۱
زلف ترک من صبا هردم مشوش میکند
تا دماغ عاشقان از بوی آن خوش میکند
۲
با زمین مرده ابر نوبهاری کی کند
آنچه با من بوی زلف یار سرکش میکند
۳
از لطافت ترک من گویی که هست آب حیات
خاصه آن ساعت که طبعش همچو آتش میکند
۴
سبزه و آب و شراب و شاهد و رود و سرود
گر نباشد روی ترکم کار هر شش میکند
۵
هر بهاری گل به دامن میکند زر پیشکش
تا خطابش ترک من ادنی وادش میکند
۶
چون به مژگان خون عالم میتواند ریختن
از چه ترکم هر زمان آهنگ ترکش میکند
۷
گر ز ترکی ریخت چشم ترک او خون همام
چون که صید لاغر است از ننگ ترکش میکند
نظرات
۲۴۶
کاربر سیستمی