
همام تبریزی
شمارهٔ ۸۱
۱
ز کوی دوست مرا ناگزیر خواهد بود
وگر گذر همه بر تیغ و تیر خواهد بود
۲
از آب دیده من در میان منزل دوست
به هر طرف که روی آبگیر خواهد بود
۳
ز بیم غیرت صاحبدلان در آن منزل
گمان مبر که کسی جایگیر خواهد بود
۴
مباش منکر فریاد ما که مستان را
همیشه بر در خوبان نفیر خواهد بود
۵
مدام تا که بود نوبهار و موسم گل
ز عندلیب چمن پر صفیر خواهد بود
۶
تو را که بر سرگل زلف عنبرافشان است
چه احتیاج به مشک و عبیر خواهد بود
۷
به عهد روی تو ما را شب چهاردهم
کجا فراغت بدر منیر خواهد بود
۸
در آن زمان که ز جان یک نفس بود باقی
هنوز یاد توام در ضمیر خواهد بود
۹
میان مجمع صاحبدلان حدیث همام
چو هست ذکر شما دلپذیر خواهد بود
نظرات
کاربر سیستمی