
همام تبریزی
شمارهٔ ۸۷
۱
بر سر کوی تو سرها میرود
جان فدای روی زیبا میرود
۲
نیست کویت منزل تر دامنان
هر که عیار است آنجا میرود
۳
چون تو پا از خانه بیرون مینهی
در میان شهر غوغا میرود
۴
هر که رویت دید یا بویت شنید
همچو مستان بیسر و پا میرود
۵
تا نیاید گوهر وصلت به دست
آب چشمم همچو دریا میرود
۶
ز آتش هجران او هر صبحدم
درد دلها تا ثریا میرود
۷
مردم آسوده کی دارد خبر
ز آنچه بر بیمار شبها میرود
۸
ما نه مرد چشم و ابروی توییم
چون درافتادیم بر ما میرود
۹
هست مهمان لبت جان همام
خوش همیدارش که فردا میرود
نظرات
کاربر سیستمی