
همام تبریزی
شمارهٔ ۹۸
۱
آن نه نقشیست که در خاطر نقاش آید
فرخ آن چشم که بر طلعت زیباش آید
۲
گر به چشم خوش او در نگرد مستوری
زهد بگذارد و در شیوه اوباش آید
۳
حسن بسیار بود لیک زمانها باید
تا یکی از همه خوبان به جهان فاش آید
۴
چیست برگ گل رعنا که به رویش ماند
سرو خود کیست که در معرض بالاش آید
۵
وصف آن لعل گهرپوش کسی را زیبد
که زبانش گه تقریر گهرپاش آید
۶
عشق ورزیدن از کار سراندازان است
این نه کاریست که از مردم خوشباش آید
۷
چون تمنای وصالی کند از دوست همام
ای دریغا که جواب از لب او باش آید
نظرات
۲۴۶
کاربر سیستمی