
همام تبریزی
شمارهٔ ۳۸
۱
گفتی که سرشکت ز چه معنی خون شد
خون نیست ولی با تو بگویم چون شد
۲
در دیده من خیال رخسار تو بود
اشکم چو گذر کرد بر او گلگون شد
نظرات
کاربر سیستمی