
اقبال لاهوری
بخش ۴۱ - بدن وامانده و جانم در تک و پوست
۱
بدن وامانده و جانم در تک و پوست
سوی شهری که بطحا در ره اوست
۲
تو باش اینجا و با خاصان بیامیز
که من دارم هوای منزل دوست
نظرات