اقبال لاهوری

اقبال لاهوری

بخش ۷ - زمزمهٔ انجم

۱

عقل تو حاصل حیات ، عشق تو سر کائنات

پیکر خاک خوش بیا ، این سوی عالم جهات

۲

زهره و ماه و مشتری از تو رقیب یکدگر

از پی یک نگاه تو کشمکش تجلیات

۳

در ره دوست جلوه‌هاست تازه به تازه نو به نو

صاحب شوق و آرزو دل ندهد به کلیات

صدق و صفاست زندگی نشو و نماست زندگی

«تا ابد از ازل بتاز ملک خداست زندگی»

۵

شوق غزل سرای را رخصت های و هو بده

باز به رند و محتسب باده سبو سبو بده

۶

شام و عراق و هند و پارس خو به نبات کرده‌اند

خو به نبات کرده را تلخی آرزو بده

۷

تا به یم بلند موج معرکه‌ای بنا کند

لذت سیل تند رو با دل آب جو بده

مرد فقیر آتش است میری و قیصری خس است

فال و فر ملوک را حرف برهنه‌ای بس است

۹

دبدبهٔ قلندری ، طنطنهٔ سکندری

آن همه جذبهٔ کلیم این همه سحر و سامری

۱۰

آن به نگاه می‌کشد این به سپاه می‌کشد

آن همه صلح و آشتی این همه جنگ و داوری

۱۱

هر دو جهان‌گشاستند هر دو دوام خواستند

این به دلیل قاهری ، آن به دلیل دلبری

ضرب قلندری بیار سد سکندری شکن

رسم کلیم تازه کن رونق ساحری شکن

تصاویر و صوت

کلیات اشعار فارسی مولانا اقبال لاهوری با مقدمهٔ احمد سروش - تصویر ۳۵۵

نظرات

user_image
سعید
۱۳۹۲/۰۲/۰۱ - ۰۴:۴۲:۳۲
بسیار زیبا بود حیف از روزگاری که بر من گذشت با اشعار خواندنی اقبال بیگانه بودمدرود ابدی بر روان پاکش باد
user_image
سعید
۱۳۹۲/۰۲/۰۱ - ۰۴:۴۵:۳۵
درود بر روان پاک اقبال