اقبال لاهوری

اقبال لاهوری

بخش ۱۹۶ - زندگی

۱

پرسیدم از بلند نگاهی حیات چیست

گفتا مئی که تلخ تر او نکوتر است

۲

گفتم که کرمک است و ز کل سر برون زند

گفتا که شعله زاد مثال سمندر است

۳

گفتم که شر بفطرت خامش نهاده اند

گفتا که خیر او نشناسی همین شر است

۴

گفتم که شوق سیر نبردش بمنزلی

گفتا که منزلش بهمین شوق مضمر است

۵

گفتم که خاکی است و بخاکش همی دهند

گفتا چو دانه خاک شکافد گل تر است

تصاویر و صوت

نظرات