اقبال لاهوری

اقبال لاهوری

بخش ۲۲۲ - به ملازمان سلطان خبری دهم ز رازی

۱

به ملازمان سلطان خبری دهم ز رازی

که جهان توان گرفتن بنوای دلگدازی

۲

به متاع خود چه نازی که بشهر دردمندان

دل غزنوی نیرزد به تبسم ایازی

۳

همه ناز بی نیازی همه ساز بینوائی

دل شاه لرزه گیرد ز گدای بی نیازی

۴

ز مقام من چه پرسی به طلسم دل اسیرم

نه نشیب من نشیبی نه فراز من فرازی

۵

ره عاقلی رها کن که به او توان رسیدن

به دل نیازمندی به نگاه پاکبازی

۶

به ره تو ناتمامم ز تغافل تو خامم

من و جان نیم سوزی تو و چشم نیم بازی

۷

ره دیر تختهٔ گل ز جبین سجده ریزم

که نیاز من نگنجد به دو رکعت نمازی

۸

ز ستیز آشنایان چه نیاز و ناز خیزد

دلکی بهانه سوزی نگهی بهانه سازی

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
میثم
۱۳۹۳/۰۱/۲۸ - ۱۳:۵۸:۳۴
عالی. واقعا لذت بردم.