اقبال لاهوری

اقبال لاهوری

بخش ۲۸۱ - خطاب به انگلستان

۱

مشرقی باده چشیده است ز مینای فرنگ

عجبی نیست اگر توبهٔ دیرینه شکست

۲

فکر نوزادهٔ او شیوهٔ تدبیر آموخت

جوش زد خون به رگ بندهٔ تقدیر پرست

۳

ساقیا تنگ دل از شورش مستان نشوی

خود تو انصاف بده اینهمه هنگامه که بست؟

۴

«بوی گل خود به چمن راه نما شد ز نخست

ورنه بلبل چه خبر داشت که گلزاری هست»

تصاویر و صوت

نظرات