اقبال لاهوری

اقبال لاهوری

بخش ۷ - محاورهٔ تیر و شمشیر

۱

سر حق تیر از لب سوفار گفت

تیغ را در گرمی پیکار گفت

۲

ای پریها جوهر اندر قاف تو

ذوالفقار حیدر از اسلاف تو

۳

قوت بازوی خالد دیده ئی

شام را بر سر شفق پاشیده ئی

۴

آتش قهر خدا سرمایه ات

جنت الفردوس زیر سایه ات

۵

در هوایم یا میان ترکشم

هر کجا باشم سراپا آتشم

۶

از کمان آیم چو سوی سینه من

نیک می بینم به توی سینه من

۷

گر نباشد در میان قلب سلیم

فارغ از اندیشه های یأس و بیم

۸

چاک چاک از نوک خود گردانمش

نیمه ئی از موج خون پوشانمش

۹

ور صفای او ز قلب مؤمن است

ظاهرش روشن ز نور باطن است

۱۰

از تف او آب گردد جان من

همچو شبنم می چکد پیکان من

تصاویر و صوت

نظرات