اقبال لاهوری

اقبال لاهوری

بخش ۱۱۱ - تو کیستی ز کجائی که آسمان کبود

۱

تو کیستی ز کجائی که آسمان کبود

هزار چشم براه تو از ستاره گشود

۲

چه کویمت که چه بودی چه کرده ئی چه شدی

که خون کند جگرم را ایازی محمود

۳

تو آن نئی که مصلی ز کهکشان میکرد

شراب صوفی و شاعر تر از خویش ربود

۴

فرنگ اگرچه ز افکار تو گره بگشاد

به جرعه دگری نشئه ترا افزود

۵

سخن ز نامه و میزان دراز تر گفتی

به حیرتم که نبینی قیامت موجود

۶

خوشا کسی که حرم را درون سینه شناخت

دمی تپید و گذشت از مقام گفت و شنود

۷

از آن بمکتب و میخانه اعتبارم نیست

که سجده ئی نبرم بر در جبین فرسود

تصاویر و صوت

نظرات