اقبال لاهوری

اقبال لاهوری

بخش ۱۱۳ - می دیرینه و معشوق جوان چیزی نیست

۱

می دیرینه و معشوق جوان چیزی نیست

پیش صاحب نظران حور و جنان چیزی نیست

۲

هرچه از محکم و پاینده شناسی گذرد

کوه و صحرا و بر و بحر و کران چیزی نیست

۳

دانش مغربیان فلسفهٔ مشرقیان

همه بتخانه و در طوف بتان چیزی نیست

۴

از خود اندیش و ازین بادیه ترسان مگذر

که تو هستی و وجود دو جهان چیزی نیست

۵

در طریقی که بنوک مژه کاویدم من

منزل و قافله و ریگ روان چیزی نیست

تصاویر و صوت

نظرات