
اقبال لاهوری
بخش ۱۲۰ - گذر از آنکه ندیدست و جز خبر ندهد
۱
گذر از آنکه ندیدست و جز خبر ندهد
سخن دراز کند لذت نظر ندهد
۲
شنیده ام سخن شاعر و فقیه و حکیم
اگرچه نخل بلند است برگ و بر ندهد
۳
تجلئی که برو پیر دیر می نازد
هزار شب دهد و تاب یک سحر ندهد
۴
هم از خدا گله دارم که بر زبان نرسد
متاع دل برد و یوسفی به بر ندهد
۵
نه در حرم نه به بتخانه یابم آن ساقی
که شعله شعله ببخشد شرر شرر ندهد
نظرات