
اقبال لاهوری
بخش ۱۲۳ - بگذر از خاور و افسونی افرنگ مشو
۱
بگذر از خاور و افسونی افرنگ مشو
که نیرزد به جوی اینهمه دیرینه و نو
۲
چون پرکاه که در رهگذر باد افتاد
رفت اسکندر و دارا و قباد و خسرو
۳
زندگی انجمن آرا و نگهدار خود است
ایکه در قافله ئی بی همه شو با همه رو
۴
تو فروزنده تر از مهر منیر آمده ئی
آنچنان زی که بهر ذره رسانی پرتو
۵
آن نگینی که تو با اهرمنان باخته ئی
هم به جبریل امینی نتوان کرد گرو
۶
از تنک جامی ما میکده رسوا گردید
شیشه ئی گیر و حکیمانه بیاشام و برو
نظرات
بتشکن