
اقبال لاهوری
بخش ۱۲۴ - جهان رنگ و بو پیدا تو میگوئی که راز است این
۱
جهان رنگ و بو پیدا تو میگوئی که راز است این
یکی خود را بتارش زن که تو مضراب و ساز است این
۲
نگاه جلوه بدمست از صفای جلوه می لغزد
تو میگوئی حجابست این نقابست این مجاز است این
۳
بیا در کش طناب پرده های نیلگونش را
که مثل شعله عریان بر نگاه پاکباز است این
۴
مرا این خاکدان من ز فردوس برین خوشتر
مقام ذوق و شوقست این حریم سوز و ساز است این
۵
زمانی گم کنم خود را زمانی گم کنم او را
زمانی هر دو را یابم چه رازست این چه رازست این
تصاویر و صوت

نظرات
بتشکن