
اقبال لاهوری
بخش ۱۳۶ - خود را کنم سجودی ، دیر و حرم نمانده
۱
خود را کنم سجودی ، دیر و حرم نمانده
این در عرب نمانده آن در عجم نمانده
۲
در برگ لاله و گل آن رنگ و نم نمانده
در ناله های مرغان آن زیر و بم نمانده
۳
در کارگاه گیتی نقش نوی نبینم
شاید که نقش دیگر اندر عدم نمانده
۴
سیاره های گردون بی ذوق انقلابی
شاید که روز و شب را توفیق رم نمانده
۵
بی منزل آرمیدند پا از طلب کشیدند
شاید که خاکیان را در سینه دم نمانده
۶
یا در بیاض امکان یکبرگ ساده ئی نیست
یا خامهٔ قضا را تاب رقم نمانده
نظرات