اقبال لاهوری

اقبال لاهوری

بخش ۱۹ - تو باین گمان که شاید سر آستانه دارم

۱

تو باین گمان که شاید سر آستانه دارم

به طواف خانه کاری بخدای خانه دارم

۲

شرر پریده رنگم مگذر ز جلوهٔ من

که بتاب یک دو آنی تب جاودانه دارم

۳

نکنم دگر نگاهی به رهی که طی نمودم

به سراغ صبح فردا روش زمانه دارم

۴

یم عشق کشتی من یم عشق ساحل من

نه غم سفینه دارم نه سر کرانه دارم

۵

شرری فشان ولیکن شرری که وا نسوزد

که هنوز نو نیازم غم آشیانه دارم

۶

«به امید اینکه روزی به شکار خواهی آمد»

ز کمند شهریاران رم آهوانه دارم

۷

تو اگر کرم نمائی بمعاشران ببخشم

دو سه جام دلفروزی ز می شبانه دارم

تصاویر و صوت

نظرات