
اقبال لاهوری
بخش ۲۸ - ز هر نقشی که دل از دیده گیرد پاک میآیم
۱
ز هر نقشی که دل از دیده گیرد پاک میآیم
گدای معنی پاکم تهی ادراک میآیم
۲
گهی رسم و ره فرزانگی ذوق جنون بخشد
من از درس خردمندان گریبان چاک میآیم
۳
گهی پیچد جهان بر من گهی من بر جهان پیچم
بگردان باده تا بیرون ازین پیچاک میآیم
۴
نه اینجا چشمک ساقی نه آنجا حرف مشتاقی
ز بزم صوفی و ملا بسی غمناک میآیم
۵
رسد وقتی که خاصان ترا با من فتد کاری
که من صحراییم پیش ملک بیباک میآیم
نظرات