
اقبال لاهوری
بخش ۳۴ - بر جهان دل من تاختنش را نگرید
۱
بر جهان دل من تاختنش را نگرید
کشتن و سوختن و ساختنش را نگرید
۲
روشن از پرتو آن ماه دلی نیست که نیست
با هزار آینه پرداختنش را نگرید
۳
آنکه یکدست برد ملک سلیمانی چند
با فقیران دو جهان باختنش را نگرید
۴
آنکه شبخون بدل و دیدهٔ دانایان ریخت
پیش نادان سپر انداختنش را نگرید
نظرات