اقبال لاهوری

اقبال لاهوری

بخش ۴۴ - بده آندل که مستی های او از بادهٔ خویش است

۱

بده آندل که مستی های او از بادهٔ خویش است

بگیر آندل که از خود رفته و بیگانه اندیش است

۲

بده آندل بده آن دل که گیتی را فراگیرد

بگیر این دل بگیر این دل که در بند کم و بیش است

۳

مرا ای صید گیر از ترکش تقدیر بیرون کش

جگر دوزی چه می آید از آن تیری که در کیش است

۴

نگردد زندگانی خسته از کار جهان گیری

جهانی در گره بستم جهانی دیگری پیش است

تصاویر و صوت

نظرات