
اقبال لاهوری
بخش ۷۶ - هوس هنوز تماشا گر جهانداری است
۱
هوس هنوز تماشا گر جهانداری است
دگر چه فتنه پس پرده های زنگاری است
۲
زمان زمان شکند آنچه می تراشد عقل
بیا که عشق مسلمان و عقل زناری است
۳
امیر قافله ئی سخت کوش و پیهم کوش
که در قبیلهٔ ما حیدری ز کراری است
۴
تو چشم بستی و گفتی که این جهان خوٍابست
گشای چشم که این خواب خواب بیداری است
۵
بخلوت انجمنی آفرین که فطرت عشق
یکی شناس و تماشا پسند بسیاری است
۶
تپید یک دم و کردند زیب فتراکش
خوشا نصیب غزالی که زخم او کاری است
۷
بباغ و راغ گهر های نغمه می پاشم
گران متاع و چه ارزان ز کند بازاری است
نظرات