
اقبال لاهوری
بخش ۹۴ - زندگی در صدف خویش گهر ساختن است
۱
زندگی در صدف خویش گهر ساختن است
در دل شعله فرو رفتن و نگداختن است
۲
عشق ازین گنبد در بسته برون تاختن است
شیشهٔ ماه ز طاق فلک انداختن است
۳
سلطنت نقد دل و دین ز کف انداختن است
به یکی داد جهان بردن و جان باختن است
۴
حکمت و فلسفه را همت مردی باید
تیغ اندیشه بروی دو جهان آختن است
۵
مذهب زنده دلان خواب پریشانی نیست
از همین خاک جهان دگری ساختن است
نظرات
میلاد
معمز
سید یحیی فخرالدینی
صادق رحمانی
عباس
یکی (ودیگر هیچ)
یکی (ودیگر هیچ)
پاسخ عارفان برای دستیابی به عشق او تنها از راه تسلیم و رضا به تقدیر او می باشد و در صورت کسب لیاقت عنایت او شامل حال گردد و عشق خود را به عاشق خویش موهبت فرماید.سلطنت نقد دل و دین ز کف انداختن استبه یکی داو جهان بردن و جان باختن استتنها راه تسلط بر این جهان ظاهر کنار نهادن تمامی خواستها و تمایلات این جهانی است و این قمار زندگی را برای کسب رضایت یکی باختن که در حقیقت بردن گوهر مقصود است.
حسین متین
عبدالعلی صادقی پور