ایرانشان

ایرانشان

بخش ۱۲۸ - نامه نوشتن کوش به سوی بهک و پاسخ وی

۱

همان گه یکی نامه فرمود، گفت

به نام خداوند بی یار و جفت

۲

که چندان مرا داد گنج و سپاه

که بدخواه بگریخت از گرد راه

۳

شنیدم کزآن بر تن ایرانیان

چه مایه کشیدی تو رنج و زیان

۴

زیان تو را من بجای آورم

بخوبی به کار تو رای آورم

۵

تو باید که پاینده باشی بجای

وگرنه زیان باز دارد خدای

۶

چو من پیش دریا کنار آمدم

همی آرزو، کارزار آمدم

۷

گریزان شد از پیش، دشمن چه سود

که گرگ رباینده رفت و ربود

۸

تو چون نامه بر خوانی ایدر بسیچ

برآرای لشکر، میآرام هیچ

۹

که ما گرد کشور بخواهیم گشت

همی تا نیایی تو، نتوان گذشت

۱۰

چو ایدر رسی، چین و دریا کنار

سپارم به تو تا شوی کامگار

۱۱

کنم با تو پیمان و گیرم گوا

که گر دشمن آید نداری روا

۱۲

بکوشی به جان و به تن، خواسته

سپاهی کنم با تو آراسته

۱۳

چو زین گونه پیمان ببندی به دست

دل من ز تیمار دشمن برست

۱۴

بهک چون شد آگاه از او، هرچه داشت

نهان کرد، خاک از برش برگماشت

۱۵

چو نامه بدید و سخنها شنود

دژم گشت و بر روی شادی نمود

۱۶

فرستاده را اسب داد و ستام

خورش خواست، پیشش می آورد و جام

۱۷

همان گاه یک پاسخ نامه کرد

که دارای چین باد بی رنج و درد

۱۸

بدین آمدن شادمانم چنان

که گویی به من داد گردون عنان

۱۹

ز یزدان بجای آوریدم سپاس

که از مرز چین دور گشت آن هراس

۲۰

شد آواره دشمن ز شمشیر شاه

درست آمد و برنشست او به گاه

۲۱

سخنها ز رنج رهی کرد یاد

چو شاه آمد، آن رنجها گشت باد

۲۲

سرِ شاه باید که باشد بجای

همه رنج بردارد از دل خدای

۲۳

همه خوار و دشوار کایدر گذشت

چو باد بزان کآن کجا برگذشت

۲۴

همه رنج، ما را ز دیهیم بود

که در رای و در رزم سستی نمود

۲۵

سپه را ز دریا پراگنده کرد

ز تاراج گنج خود آگنده کرد

۲۶

نه اندیشه بودش ز دشمن نه باک

در افگند لشکر به دام هلاک

۲۷

سر خویشتن نیز بر سر نهاد

بداد آن همه گنج و لشکر به باد

۲۸

چو از دشمن ایمن شود مرد هوش

چنان دان که خون وی آمد به جوش

۲۹

ز دشمن بپرهیز باشد کسی

که مغزش خردمایه دارد بسی

۳۰

دگر مر مرا خواند دارای چین

بیایم، ز پیشش ببوسم زمین

۳۱

ولیکن پراگنده بودم سپاه

بخوانم، برآرایم از بهر راه

۳۲

بجای آورم هرچه فرمایدم

وگر نیز جان خواهدم، شایدم

۳۳

ز ما چین فرستاده ای تیز هوش

شتابان همی رفت تا پیش کوش

۳۴

ز کار بهک باز گفت آنچه بود

کز آن نامه چون شادمانی فزود

۳۵

سپه را همی خواند خواهد به در

که آید بر شاه پیروزگر

۳۶

به آرایش و ساز راه اندر است

به تدبیر دیدار شاه اندر است

تصاویر و صوت

کوش نامه به کوشش جلال متینی - حکیم ایرانشان بن ابی الخیر - تصویر ۳۲۲

نظرات