
ایرانشان
بخش ۱۴۲ - پیشکش فرستادنها
۱
به دستور فرمود تا کرد ساز
در گنجهای کهن کرد باز
۲
بیاراست کارش چنانچون سزید
کس آن ساز و آن شادکامی ندید
۳
همان آتبین گنجها برگشاد
سه هفته همی ساز و مهمان نهاد
۴
فرستاد چندان گهر نزد شاه
کز آن خیره گشتند شاه و سپاه
۵
ز بیجاده تاج و ز پیروزه تخت
فرستاد نزد شه نیکبخت
۶
هم از تخت رومی و از پارسی
ز هر جامه صد بار و ده بار، سی
۷
ده استر برایشان، ده از مهد زر
نشانده در او هر یکی صدگهر
۸
ز زیور همه مهدها کرده پر
دو صندوق پر لعل و یاقوت و دُر
۹
که از خسروان جهان آن ندید
که شاه آتبین پیش خسرو کشید
۱۰
نه جمشید را بود چندان گهر
نه کس گفت هرگز که دیدم دگر
۱۱
بزرگانِ شه را ز هرگونه چیز
فرستاد، خویشان او را بنیز
۱۲
همه خواهران فرارنگ را
سپاهی و شهری و فرهنگ را
۱۳
باندازه، هدیه فرستادشان
گرانمایه تر چیزها دادشان
۱۴
نماند از بسیلا جوانی دگر
که از شاه نستد کلاه و کمر
تصاویر و صوت

نظرات