ایرانشان

ایرانشان

بخش ۲۴۰ - گریختن کوش و پناه بردن به شهر خمدان

۱

شهنشاه چین با سپاهش نژند

فرود آمد از پشت اسب سمند

۲

سران سپه را همه کشته دید

سپاه تبت پاک برگشته دید

۳

شکسته دلِ لشکر خویشتن

ز بس کُشته و خسته زآن انجمن

۴

دلیری و نیروی ایرانیان

شده هر سواری چو شیر ژیان

۵

چو از بازگشتن ندید ایچ رای

بماندند خرگاه و خیمه به جای

۶

سپه برگرفت و بُنه برنهاد

همی رفت تا شهر خمدان چو باد

۷

چو روز آمد و قارن آگاه شد

به لشکرگه کوشِ بدخواه شد

۸

بفرمود تا از پسش سی هزار

برفتند از ایران گزیده سوار

۹

سپه رفت و کرد آن نبرده درنگ

ببخشید ایشان که بودند به جنگ

۱۰

ز خرگاه وز خیمه و چارپای

که ماندند گردان چینی به جای

۱۱

سوم روز بازآمدند آن سپاه

گرفته فراوان اسیران به راه

۱۲

ز کوش آگهی داد خسرو پرست

که در شهر خمدان شد و در ببست

۱۳

سپهدار از دادگر یاد کرد

اسیران چین را تن آزاد کرد

۱۴

یکی را بفرمود کشتن ز کین

همه بازگشتند شادان به چین

۱۵

به روز چهارم سپه برگرفت

در و دشت و کهسار لشکر گرفت

۱۶

به فرسنگ خمدان فرود آمدند

در آن بیشه و دشت و رود آمدند

تصاویر و صوت

کوش نامه به کوشش جلال متینی - حکیم ایرانشان بن ابی الخیر - تصویر ۵۲۱

نظرات