
ایرانشان
بخش ۲۷۵ - آگاهی فریدون از کشته شدن قراطوس
۱
سر سال دیگر خبر یافت شاه
که کوش بداندیش در بزمگاه
۲
قراطوس بیچاره را پاره کرد
دل مردم از درد غمخواره کرد
۳
دژم گشت و از غم نخندید و گفت
که آن دیو را خاک بادا نهفت
۴
که بس ریمن و تند و گردنکش است
به خوی پلنگ و تف آتش است
۵
نه فرّخ نمایند کشتن اسیر
پس از جنبش و کشتن و داروگیر
۶
نماند همی خوی بد را بجای
براو باد همواره خشم خدای
۷
سپهدار قارن چو دیدش دژم
به گفتار برداشت از دلْش غم
۸
بدو گفت، شاها، تو خوش دار دل
مکن ایچ ازاین کار غمناک دل
۹
ز فرمان تو هرکه گردن کشید
سرش بی گمانی بباید برید
۱۰
قراطوس چون سربپیچد ز راه
شود کشته بر دست گردان شاه
۱۱
فریدون فرخنده بگشاد چهر
بخندید با قارن از روی مهر
تصاویر و صوت

نظرات