ایرانشان

ایرانشان

بخش ۲۷۶ - کوش در اندلس

۱

چو در باختر پنج سال دگر

ببود و بگشت آن زمین سربسر

۲

سوی اندلس باز ره برکشید

به دریا گذر کرد و کشور بدید

۳

چنان یافت آباد و خرّم که چین

نبود آن چنان و نه ایران زمین

۴

که این اندلس کشوری دیگر است

که دریای ژرفش به گرد اندر است

۵

که بحر محیط است تاریس نام

نهاده بر او شهر و کشور به کام

۶

که دریا و خشکی دو راه اندر اوی

که برتابد از هر دو ره دیو روی

۷

به افرنجه راهی ز دریای تند

که کشتی نماید در آن راه کند

۸

به خشکی به عجلسکس آید ز راه

به یک سوش و مرزان همی جایگاه

۹

به مرز خلایق درآیند نیز

بسی مایه دار از پی سود و چیز

۱۰

چنین مرزها با همه مرز و بوم

شمارد همی مرد دانا ز روم

۱۱

چو برگشت و آن مرز یکسر بدید

به دیده همه روی کشور بدید

۱۲

به یک دست بر روم و دریا دگر

همه شهرها خوب و ناکام کر

۱۳

هوای خوش و آبها چون گلاب

خنکتر همان تابش آفتاب

۱۴

به چهره زن و مرد چون گُل به بار

پُر از نرگس و نسترن جویبار

۱۵

همه باغ و راغش پر از نار و سیب

زنان دلبر و کودکان دلفریب

۱۶

خوش آمدش، ویرانی آباد کرد

همه کشور آباد خود شاد کرد

تصاویر و صوت

کوش نامه به کوشش جلال متینی - حکیم ایرانشان بن ابی الخیر - تصویر ۵۶۹

نظرات