ایرانشان

ایرانشان

بخش ۲۷۹ - یافتن زرّ رُسته

۱

بدان مرز یک هفته آمد فراز

وز آن جا به راه سوان گشت باز

۲

به راه اندرون زرّ رسته بیافت

که از ریگ همچون چراغی بتافت

۳

فرود آمدند اندر آن ریگ گرم

که از تابش او همی سوخت چرم

۴

بجست و بیاورد از آن هرکسی

شتروارها بار کرد او بسی

۵

یله کرد از ایرانیان ده هزار

بدان تا بجویند زرّ عیار

۶

بدادند یک ساله شان نان و آب

سوی ره مگیرید گفتا شتاب

۷

براین ریگ سالی درنگ آورید

وز این زرّ رسته به چنگ آورید

۸

فرتسم سر سالتان چارپای

بباشید با شادمانی به جای

۹

برفت و ره باختر برگرفت

یکی گنج ازآن کان زر برگرفت

۱۰

به هر مرز کآمد به شادی فرود

همه راه می بود و آواز رود

۱۱

ببستند آذین و زر ریختند

ز دیوارها زعفران بیختند

تصاویر و صوت

کوش نامه به کوشش جلال متینی - حکیم ایرانشان بن ابی الخیر - تصویر ۵۷۹

نظرات